در این میان مواضع هریک از نامزدها در حوزههای سیاست خارجی به دلیل نقش مداخله گر آمریکا درحوزههای ژئوپلیتیکی مختلف جهان از اهمیت گستردهای روبه روست.
از آنجا که
جو بایدن حدود نیم قرن در صحنه سیاست آمریکا حضور مستمر داشته به ویژه این که او در همین یک دهه اخیر، هفت سال در کاخ سفید معاون رئیس جمهوری بوده است، اما دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهوری مستقر و به دلیل ساخت پیش بی ناپذیرش نیاز به شناخت بیشتری دارد.
در این بخش تلاش خواهد شد نا چگونگی نگاه ترامپ به سیاست خارجی آمریکا و در دوره اول و نگاه او به دوره دوم احتمالی مورد بررسی قرار گیرد.
ترامپ به جهان چگونه مینگرد؟فرید زکریا استاد آمریکایی روابط بینالملل اخیرا در یادداشتی تحت عنوان «دکترین سیاست خارجی دونالد ترامپ چیست؟» تلاش کرد تا بخشی از مولفههای سیاست خارجی دولت ترامپ را نمایان کند.
او به نقل از «مایکل آنتون» سخنگوی پیشین شورای امنیت ملی آمریکا مینویسد که دکترین سیاست خارجی «دونالد ترامپ» رییس جمهور آمریکا نوع خاصی از «محافظهکاری ملیگرایی» است.
سنت محافظه کاری در آمریکا ریشه درانقلاب آمریکا (۱۷۷۶میلادی) دارد، اما در سال ۱۹۵۰ میلادی نقش کلیدی خود را به صورت یک سازماندهی منسجم آغاز کرد.
البته دیدگاه آنتون انعکاس دهنده جهانبینی «جان بولتون» مشاور امنیت ملی دولت ترامپ است؛ برخی ناظران سیاسی در آمریکا بولتون را یک «پالئو- محافظه کار» در ترجمان یک فسلفه سیاسی مبتنی بر ملی گرایی، دولت محدود، سنت گرایی آمریکایی، محدودیت بر مهاجرت و منطقهگرایی میدانند.
اساسا درک بیشتر رهبران آمریکا در طول دههها بر محافظه کاری آمریکایی و «استثناءگرایی آمریکایی» بنیان گذاشته شده و درک ترامپ نیز تاثیرپذیرفته از مولفههای محافطهکاری و یکتایی به شدت مبتنی بر رفتارهای ملیگرایانه، سرمایهداری و بهرهگیری از دیپلماسی قدرت، یکجانبه گرایی و رفتار تهاجمی برای کسب و پیگیری حداکثری منافع ملی است.
اگر به این مولفههای ساختاری، عناصر رفتاری و شخصی ترامپ که مبتنی بر مرکانتیلیسم اقتصادی و حضور در کسب و کارهای تجاری همراه با شخصیت خودمحور را نیز بیفزاییم، به تصویری جامع از آمریکای ترامپ خواهیم رسید.
مولفهها و کارکردهای عملی سیاست خارجی ترامپدرحالی نزدیک به ۴ سال از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا میگذرد که از یک سال گذشته رسانههای آمریکایی شروع به بررسی عملکرد چهار سال اول ریاست جمهوری ترامپ کرده اند و با لنزهای مختلف عملکرد وی را در حوزههای مدیریت اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی مورد نقد و بررسی قرار داده اند. در این میان، کارنامه و ایدئولوژی دونالد ترامپ در حوزه سیاست خارجی اگر چه ممکن است برای رایدهندگان اولویت اول انتخاب او یا رقیبش نباشد، اما دست کم برای بسیاری آمریکاییهایی که مهاجرتبارند این معیار اصلی رای دادن به او یا علیه اوست.
بررسی کارنامه چهارساله دولت ترامپ نشان میدهد که نام او در میان رای دهندگان آمریکایی با فشار و تحریم دیگر کشورها و خروج از توافقها و نهادهای بین المللی عجین شده است. نیم نگاهی به لیست بلند بالای اقدامات ترامپ در سه سال و نیم گذشته نشان میدهد که سیاست خارجی دولت وی برآمده از مرکانتیلیسم و سنت محافظه کاری آمریکایی به دنبال فشار و تحریم بر دیگر کشورها به منظور کسب منافع حداکثری بوده است.
اما در این لیست، شکستهایی بیشمار وجود دارد که سیاست خارجی دولت ترامپ را به فاجعه بارترین سیاست خارجی آمریکا به گفته ناطران سیاسی این کشور تبدیل کرده است.
دو دور مذاکره با رهبر کره شمالی و اتمام بدون هیج نتیجه ای؛ خروج از توافق آب و هوایی پاریس، خروج از توافق بین المللی «برجام»، جنگ تجاری با چین و افزایش اصطکاک سیاسی و نطامی میان دو کشور، افزایش اصطکاک اقتصادی و سیاسی با متحدان اروپایی و نهایتا مقابله و تضعیف نهادهای بین المللی از جمله اقدامات منجر به شکست در سیاست خارجی دولت ترامپ بوده است.
آلکس ورد روزنامه نگار مطرح نشریه ووکس وردلی بر این باور است که فشار حداکثری، سلاح و تاکتیک مورد علاقه ترامپ در همه این موضوعات بوده است.
ورد میگوید به نظر میرسد رئیس جمهور آمریکا این حربه را از تجربه طولانی خود در زمینه امور بازرگانی و تجاری به عاریه گرفته و تقریبا در همه سطوح حتی در توییتر علیه منتقدان خود به کار میبرد. اگر دنبال یک خط ممتد میان شعارها و اقدامهای دونالد ترامپ در صحنه سیاست خارجی میگردید، آن فشار حداکثری است، به نظر میرسد او عمیقا باور دارد که اگر بتواند فشار حداکثری را وارد و آن را در طی زمان مضاعف کند در نهایت به آنچه میخواهد دست خواهد یافت. او حتی در توئیتر با لقب دادن و مسخره کردن منتقدانش تلاش میکند آنها را تحت فشار قرار دهد».
به نظر میرسد که سیاست فشار حداکثری علاوه بر پیگیری یک سیاست از سوی ترامپ به بخشی از شخصیت وی تبدیل شده یا حداقل برآمده از شخصیت تاجرمابانه وی باشد. اکنون این پرسش پیش میآید با وجود مقاومت گاه و بیگاه جهان در مقابل اقدامات ترامپ در دوره دوم احتمالی چکونه رفتار خواهد کرد؟
ترامپ در دوره دوم؟اگرچه بسیاری از نظرسنجیهای ملی و منطقهای نشان از پیشتازی جو بایدن در مقابل ترامپ را دارد، اما مولفههای بنیادینی مانند رای الکترال (رای دهندگان الیت)، تصمیم نهایی رای دهندگان ایالتهای خاکستری، نحوه مدیریت کرونا و مناظرههای انتخاباتی میتواند نتیجه نهایی انتخابات آمریکا را تغییر دهد.
اما انتخاب دوباره ترامپ میتواند مشکلات جهان را دوچندان و سیاست و نظام بین الملل را با چالشهای عدیدهای روبه رو کند. بسیاری از ناظران سیاسی و تحلیلگران بین المللی بر این باورند که انتخاب احتمالی و دوباره ترامپ، جهان و متحدان و کشورهای اروپایی را بیشتر به عبور از ترامپ ترغیب خواهد کرد چراکه به نظر میرسد که سیاست خارجی ترامپ در دور دوم تغییر چندانی نخواهد داشت و او با خروج از فشارهای داخلی، د ر حوزه خارجی، سیاست فشار حد اکثری خود را بیش از گذشته پیگیری خواهد کرد.
اکنون جهان در بیم و امید انتخابات ریاست جمهوری۲۰۲۰ آمریکا قرار دارد؛ چراکه انتخاب دوباره ترامپ یا حضور جو بایدن در کاخ سفید مسیر یکجانبه گرایی یا چندجانبه گرایی، نظم و بی نظمی و دیپبماسی فشار و دیپلماسی مذاکره را در جهان مشخص خواهد کرد.
در فرجام باید دید اولویت رای دهندگان آمریکایی در چهار سال مدیریت ترامپ با چه تغییراتی مواجه شده؛ تغییراتی که میتواند آمریکا را از شعار انزواگرایانه «اول آمریکا» جدا ساخته و مسیر متفاوتی را در پیش گیرد. اما هرچه که باشد جهان از ترامپ رویگردان است.