پخش زنده
امروز: -
حاشیه نشینی به یک بیماری مزمن در کهگیلویه و بویراحمد تبدیل شده است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز کهگیلویه و بویراحمد، در اینکه حاشیه نشینی به یک بیماری مزمن در کهگیلویه و بویراحمد به ویژه شهر یاسوج مبدل شده شکی نیست.
محله هایی فاقد ساختارهای فنی و مهندسی با نمایی کدر و زشت
محله هایی که همچون وصله های ناجور بر تن این شهر جاخوش کرده اند و مسئولان استانی و شهری تاکنون نتوانسته اند این چاک ناجور را بر تن این شهر رفو کنند و بعضا با اقداماتی مقطعی که معمولا فاقد اساس و بنیان های کارشناسانه است، سعی در ریشه کنی این معضل دارند که همچون روز، روشن است که چنین راهکارهایی گره گشای کار نیست.
حاشیه نشینی همان واقعیت انکارناپذیر دنیای امروز است که درقالب یک معضل فراگیر درهمه این سالها خودنمایی کرده والبته کهگیلویه وبویراحمد وبه طور ویژه شهر یاسوج به عنوان مرکز این استان نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
آسیب شناسی مشکلات حاشیه نشینان
اما در این گزارش هدف شاید آسیب شناسی مشکلات حاشیه نشینانی باشد که با جمعیت ۱۲۰ هزار نفری یاسوج، این شهر را به عنوان یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای کشور تبدیل کرده است وباعث شده تا طی چند سال اخیر مسئولان هر از چند گاهی یادشان بیفتد که در حاشیه این شهر آدمهایی زندگی می کنند که از کیفیت زندگی چندان مطلوبی برخوردار نیستند واز متن شهر وشاخصهای آن، فرسنگها فاصله دارند.
آدمهایی که باهزاران امید و در جست وجوی زندگی بهتر از روستاها وکسب وکار سنتی وآبا واجدادی خود دست شسته اند وراهی شهر شده اند تا شاید این زندگی کمی بهتر رقم بخورد.
اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود وته داستان به زندگی در حاشیه شهری می رسد که بافت روستایی در آن بیش از هرچیزی خودنمایی می کند و صدها خرده فرهنگ نیز در آن جا خوش کرده است ومیزان آسیبهای اجتماعی نیز درآن همیشه مسئله ساز است.
برای تهیه این گزارش راهی یکی از مناطق حاشیه شهر یاسوج به نام" شرف آباد" شدم، یادمان نرود که این محله ده سال پیش روستا بود و پیش از این در تماس تلفنی با یکی از اهالی آن منطقه که حال و روزش شنیدنی است آدرسش را جویا شدم.
داستانی گویای زخم های کهنه حاشیه نشینی
صدیقه خانم دارای سه فرزند است و متولد روستای توت نده در 20 کلیومتری شهر یاسوج از توابع شهرستان بویراحمد است که به گفته خودش برای اینکه فرزندانم به لحاظ علمی و فرهنگی رشد کنند به این شهر آمدم.
دختر هشت ساله اش دو سال از بیماری پوستی رنج می برد، صدیقه می گوید ابتدای ورودمان به یاسوج باید برای رسیدن به وضعیت مطلوب، هم خودم و هم شوهرم کار می کردیم تا بتوانیم از پس مخارج سخت زندگی برآییم، خودم در مغازهای در مرکز شهر فروشندگی می کردم و شوهرم که کارکشاورزی را رها کرده بود، کارگری می کرد.
او می گفت: زمانی که مجبور بودم از خانه به مغازه بروم دختر سه ساله ام شبنم در کوچه و با بچه های خیابان بازی می کرد و جوی آبی که از کنار خانه ما رد می شود و خیلی بوی بدی هم می دهد و بازی با آب تنها بازی بچه گانه دخترم بود.
صدیقه در حالی که اشک امانش را نمی دهد می گوید: بارها و بارها او را نصیحت کردم و گاهی هم کتک زدم ولی بی فایده بود تا اینکه متوجه شدم پشت دستهایش دانه های قرمزی ایجاد شده و پس از 2 سال متوجه بیماری پوستی ناعلاج وی شدیم که هنوز هم برای درمانش هر چه هزینه می کنم به نتیجه ای نمی رسم.
ناگفته نماند من هم وقتی دست، صورت و پاهای شبنم کوچولو را دیدم بغض کردم.
شوهر صدیقه با بیان اینکه این سرنوشت بسیاری از کودکان این محله است می گوید هر چه به شهرداری مراجعه کردم برای در خواست جدول کشی این خیابان جز وعده های توخالی جوابی نگرفتم .
او می گوید: ما پروانه ساخت داریم اما این خیابان نه آسفالت دارد و نه جدول مناسب، حتی روزهای اول برق هم نداشت که از پایه اصلی به وسیله یک کابل که خودم خریده بودم برق را به خانه کشیدم.
راست می گوید بوی تعفنِ آب سبزِ این جدول برای من هم غیر قابل تحمل بود...
زندگی در دو قدمی زندان
راهی مهریان، مادوان ها، بلهزار، مزک، گوشه، شرف آباد شدم این روستاها تا یک دهه پیش روستایی خوش آب و هوا با کمتر از 50 خانوار بودند و حالا به یکی از محله های حاشیه نشین و جرم خیز یاسوج با بیش از ده هزار نفر جمعیت تبدیل شده اند.
در این محله ها که عمدتا لرزبان هستند، ترک زبان، کردزبان، فارسی زبان و غیره نیز وجود دارد.
ماجرا از این قرار است که بسیاری از این خانواده ها به دلیل فقر یا نزدیکی به زندان عضو زندانی خود، مجبور به زندگی در این محله های محروم شده اند و گروهی از آنها پس از پایان محکومیت عضو زندانی خانواده خود، خاک محله دامن گیرشان کرده است و ماندگار شده اند.
کامیاب خرد کارشناسی ارشد جامعه شناسی تأکید کرده است: بیش از همه، زندان یاسوج خانواده زندانیها را به اینجا کشانده است.
این زندان موجب شد تا خانواده های زندانی ها، فضای پیرامون زندان را به عنوان محل سکونت خود انتخاب کنند که این خود منجر به تشکیل بافت جمعیتی خاصی در منطقه شده است.
حسین ساکن مادوان سفلی که اعتقاد دارد خلافکاران به پشتوانه حضور خانوادگی و فامیلی در منطقه قدرت گرفته اند، می گوید: مردم بومی و خانواده های معمولی برای مقابله با خلافهای ریز و درشت در این محله همکاری نمی کنند؛ چون از این آدمها می ترسند.
به مادوان سفلی رسیدم با نجف علی که حدود هفتاد سال سن دارد هم کلام شدم، او خس خس کنان روی زیلوی خاک گرفته ای که رو به روی خانه اش پهن کرده زیرآفتاب نشسته بود از روزگاری می گوید که در روستای سادات محمودی دامداری داشت و زندگی بر وفق مرادش بود.
او می گفت به اصرار فرزندام برای پیشرفت آنان به شهر آمدم که ای کاش نمیآمدم.
نجفعلی ادامه می دهد: هر سه فرزندم اینجا به دلیل مشکلات مالی درس را رها کردند و هر کدام برای کسب درآمد زندگی با مشقت کار می کنند و هنوز به جایی نرسیده اند.
رشته کلاممان را، خانم محمد مراد همسایه نجفعلی قطع می کند و با گلایه و شکوه از مسئولان می گوید: زمستان به خاطر نبود آسفالت تمام کوچه گل و لای و درتابستان خاک و بوی بد جدول هایی که در کوچه ها رها شده امانمان را بریده است.
بی زری از ساکنان بومی مادوان مزک هم انگشتش را به سمت زمینهای خاکی و خانه های نیمه تمام در چند متری دیوار فرودگاه یاسوج می کشاند و میگوید: تمام اینجا زمینهای کشاورزی و برنج کاری بود که بوی خوشش در زمان کودکی برایم فراموش ناشدنی است، اما حالا بوی فاضلاب لجن گرفته ای که از خانه ها به زمینهای خاکی می ریزد فضا را پر کرده است.
در کوچه های مادوان سفلی، مهریان، شرف آباد، و دیگر مناطق حاشیه ای که قدم می زدم یاد روزگاری می افتادم که همگی روستای باصفایی بودند پر از باغهای گردو و سیب که با مهاجرت روستاییان چهره اش تغییر کرد و بلوط زارها و زمینهای زراعی جای خودش را به خانه های سیمانی داد.
جولان آسیبهای اجتماعی در مناطق حاشیه شهر یاسوج
از تبدیل شدن شهر یاسوج به مرکز استان 43 سال بیشتر نمی گذرد، اما در این مدت اتفاقات زیادی باعث تغییر شکل این شهر خوش آب و هوا و مرکز استان کهگیلویه و بویر احمد شده است کمتر از یک دهه حاشیه نشینی در یاسوج مرکز این استان به مُدی برای جوانان روستایی تبدیل شد.
یکی از مهمترین اتفاقات در تمام این سالها روند رو به رشد مهاجرت به این شهر بوده است، ساخت و سازهایی که بی امان ادامه دارند تا سرپناهی برای مهاجرانی باشند که از بخش های محرومی مانند مارگون، لوداب، زیلایی، دیشموک، بهمئی، لنده به اینجا پناه می آورند.
حالا شهر یاسوج با بیش از 60 هزار نفر حاشیه نشین چهره ای جدید پیدا کرده است چهره شهری که هر روز افق پهناورتری پیدا می کند.
مادوان یکی از شهرهایی است که شاید فقط نام شهر را یدک می کشد، جایی که به گفته مسئولان و کارشناسان بهزیستی می توان رد پای بیش از 80 تا 90 درصد آسیبهای فرهنگی و اجتماعی را در آنجا یافت.
از خیابانهای باریک مادوان سفلی و از کنار خانه هایی که رنگ سیمانی و درهای آهنی زنگ گرفتهای دارند رد می شوم.
مردان کنار خیابان در دسته های کوچک کنار مغازه ها جمع شده اند و بی توجه به وضعیت کرونایی استان و زنان هم که پیش تاز در آمار مبتلایان به کرونا جلوی درها نشسته اند و با هم گفتگو می کنند.
بی زری گفت: خانم ارجمند معلم مدرسه ای در این منطقه است که با هم به طرف او رفتیم.